طرف بستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

طرف بستن. [طَ ب َ ت َ] (مص مرکب) طرف بربستن. حاصل کردن و فائده و نفع برداشتن، چه طرف بمعنی کلیچه ٔ کمر است و بستن آن موجب زینت است. (غیاث اللغات) (آنندراج). لکن اکثر بدین معنی به صله ٔ «از» آید و بعضی محققین و غیره بدین معنی بفتحتین بسته اند. در صحت آن تأمل است. (آنندراج). سود بردن. پهلو یافتن از کسی:
طوطیان خاص را قندی است ژرف
طوطیان عام از این خود بسته طرف.
مولوی.
نبندی زان میان طرفی کمروار
اگر خود را ببینی در میانه.
حافظ.
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما.
حافظ.
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گرچه سخن همی برد قصه ٔ من به هر طرف.
حافظ.

فرهنگ معین

(طَ رْ. بَ تَ) [ع - فا.] (مص ل.) کنایه از: سود بردن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بهره بردن، سود بردن، برخوردار شدن، بهره‌ور شدن، بهره‌مندشدن، طرف بربستن، طرف یافتن، متنعم‌شدن، به نوا رسیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) نفع یافتن سور بردن نتیجه گرفتن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر